نویسنده : احمدثقفی
این کتاب برای توست، اگر:
- به دنبال سکوتی در دل طوفان هستی،
- اگر میخواهی واژهها تو را به سرزمین آگاهی ببرند،
- اگر آمادهای با خویشتن حقیقیات روبهرو شوی
قسمت هایی از پیش گفتار:
سالها در گوشه و کنار، صدایی میشنیدم که میگفت زندگی در لحظهی حال جریان دارد.
میگفتند باید ذهن را از بار فکرها رها کرد و در سکوت لحظه زندگی کرد.
اما من؟ حتی نمیفهمیدم چقدر از این لحظه دورم.
چنان در روزمرگیها غرق بودم که آشفتگی درونم را هم نمیدیدم.
آشفته بودم، اما از این آشفتگی هم بیخبر.
انگار چیزی گم کرده بودم، اما حتی نمیدانستم چه چیزی را باید جستجو کنم.
روزها و شبهایم، گرهخورده به هم میگذشت، بدون هیچ حس آرامشی.
فقط زندگی میکردم، اما آن حس زنده بودن واقعی گویی از دسترس دور بود.
مدیتیشن را شروع کردم؛ شاید به امید یافتن چیزی، یا شاید به امید فرار از چیزی.
سالها مدیتیشن کردم، بیآنکه بدانم دنبال چه میگردم.
فقط تمرین بود، یک جستجوی خاموش که گویی مرا برای چیزی آماده میکرد،
چیزی که در آن زمان نمیدانستم. .......
توضیحات تکمیلی پایین همین صفحه ...
